امام شاطبی در کتاب «الموافقات» در بحث دلیل دوم (سنت مطهر نبوی)، مسائل گوناگونی را ارائه میدهد و در سومین مسأله به این نکته اشاره میکند که سنت در معنا و مفهوم به کتاب باز میگردد، زیرا مجمل کتاب را توضیح میدهد، مشکل آن را تبیین مینماید و اختصارش را تشریح میکند. «بدین سبب که سنت، بیان کتاب است». این نکته از آیهی۱۴نحل برمیآید: «... وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ». (ذکر را به سویت فروفرستادیم تا برای مردم بیان کنی آنچه را به سویشان نازل گردیده است و تا شاید بیندیشند).
شاطبی در ادامه میافزاید: «در سنت هیچ امری را نمییابی، مگر اینکه به طور کلی یا تفصیلی، قرآن بر آن معنا دلالت دارد». او میگوید: همچنین هر دلیلی که بر اصل و سرچشمه بودن قرآن در شریعت بیاوریم، همان دلیل برای سنت هم کافی است، زیرا خداوند فرمود: «وإنک لعلی خلق عظیم». (قلم/۴). عایشه ـ رضی الله عنها ـ در توصیف پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود که اخلاقش قرآن است و به همین آیه استناد کرد. این دلیلی است که گفتار، کردار و تأییدات ایشان به قرآن برمیگردد، چون اخلاق در این موارد منحصر است. از سویی دیگر، قرآن، تبیانی برای هر چیز است، پس باید سنت در مجموع در آن وجود داشته و بایدها و نبایدها در گام نخست در کتاب باشد. همانند این آیات: «مافرطنا فی الکتاب من شیء». (انعام/۳۸). (درکتاب هیچ چیزی را وانگذاشتهایم). «الیوم اکملت لکم دینکم». (مائده/۳). (امروز دینتان را برایتان کامل کردم). منظورش با فرود آمدن قرآن، دین کامل شده است.
بنابراین، حاصل کار آن است که سنت، بیان مطالب قرآن است. معنای بازگشتن سنت به کتاب همین است. همچنین طبق آنچه در مسألهی چهارم خواهم گفت، استقرای تام دال بر این نکته است. در ابتدای بخش «ادلهی شرعی» گفته شد که سنت به کتاب برمیگردد، و گرنه باید از پذیرش آن خودداری کرد. در این مقام، این اصل کافی است. (پایان سخنان شاطبی). [۱]
شاطبی در ادامه، تمام اعتراضاتی را که اهل علم بر این استدلال گرفتهاند، نقل کرده و به بررسی آنها اقدام مینماید. آنچه امام شاطبی بیان میکند، عین همان سخنی است که امام شافعی در کتاب «الرسالة» ذکر کرده است: «برای هر کس از پیروان دین خدا، اتفاقی بیفتد، در کتاب خدا، دلیلی برای راهنماییاش وجود دارد». [۲]
امام شافعی در پاسخ کسی که با او مناظره میکند، میگوید: «به او گفتم هر سنتی را که رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ در کنار کتاب خدا مقرر فرموده است، این در واقع موافقت ظاهری با کتاب خداست که در مجموع، تبیین قرآن میباشد و تبیین هم نسبت به چیز کلی، وضوح بیشتری دارد». او میگوید: «و اگر چیزی را گفته که در کتاب خدا، مشابهی ندارد، ما از باب اطاعت کلی، که خدا ما را بدان مأمور نموده است، از پیامبر اطاعت میکنیم». [۳]
امام شافعی ـ رضی الله عنه ـ دربارهی سنت گفته است: «سنت از نظر متنی و ظاهری تابع کتاب است و برای آنچه به طور اجمالی نازل شده، مفسِر و مبیّن مفاهیم آن میباشد». [۴]
آنچه را ما در پی آن هستیم و «چالش استقلال سنت در تشریع» نامیدهایم، امام شافعی در همین جمله که در بندهای ۲۹۸ و ۳۱۰ از کتاب «الرسالة» هم ذکر میشود، خلاصه کرده است. او در بنود دیگر همین نکته را توضیح میدهد. نیز میفرماید: «رسول الله مواردی را عین کتاب خدا مقرر کرده است و مواردی را هم گفته که عین آن در قرآن وجود ندارد». او میگوید: «هرچه را ایشان مقرر کرده است، خدا ما را به پیروی از آن ملزم نموده و این اطاعت را طاعت قلمداد کرده است و عدم پیروی را معصیتی شمرده است که کسی به خاطرش معذور دانسته نمیشود. و به همین سبب هم راهی برای گریز از پیروی از سنتهای رسول الله مقرر نکرده است». [۵]
امام شافعی و همهی کسانی که بعد از او آمده یا کتاب رساله را شرح داده یا بر آن افزودهاند، همچنین امام شاطبی و افراد پس از ایشان، همگی نوشتند تا همین چالش را بازگویند که به طور خلاصه، آیا سنت به تنهایی، قانونگذار هست یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است، آنگاه دیدگاههای علمای أصول مبنی بر تعدد دلایل و ترتیببندی آنها درست است و در مقام نخست قرآن قرار میگیرد و در رتبهی بعدی سنت میایستد.
این ماجرا از زمانی که امام شافعی آن را مطرح کرد، در فضای فقه و أصول برای مدتی طولانی ادامه داشت، زیرا روشن است که کتاب رسالهی آن امام، تأثیر فکری و فرهنگی فراوانی تا سه یا چهار قرن پس از نگارش در جامعهی علمی داشته است. علمای بسیاری آن را شرح داده، عدهی زیادی بر آن ردیه نوشتهاند و گروه فراوانی هم آن را پذیرفتهاند. در تمام مراحل و دورانهایی که معارف وحی شکل گرفت و به شاخهها و رشتهها، علوم و فنون، دانش ابزاری یا مقصدی و... تقسیم شد، این کتاب نقشی محوری داشت.
اما تا جایی که من میدانم، هیچ کس تا کنون در این موضوع سخن کامل و فیصلهبخشی نگفته است که وحدت فکری امت پیرامون أصول را به ایشان باز گرداند.
چرا این چالش برانگیخته شده و چگونه به اینجا رسیده است، با اینکه کتاب خدا واضح و صریح بوده و آیاتش، بینات و مبینات هستند؟ سنتهای رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نیز از نظر روشنی، بیان و صراحت از قرآن کمتر نیست، با اینکه به گفتار، کردار و تأییدات تقسیم میشوند. وجود این ویژگیها در کتاب و سنت باید اجازه میداد موضعگیریها در این زمینه درست و کامل باشد. اما چرا اینگونه نشد؟ با توفیق خدا میگویم:
امام شافعی در دو دورهی وجودش در بغداد و قاهره کتاب رساله را نگاشت؛ باری آن را به عنوان مقدمهای بر کتاب فقهی قدیم خویش، یعنی «الحجة» تهیه کرد که شاگردان عراقیاش همانند احمد بن حنبل، ابوثور، کرابیسی، زعفرانی و دیگران آن را از او آموختند. هنگامی که از عراق به مصر مهاجرت کرد و خود را رویاروی میراث فقهی مالک، لیث بن سعد و دیگر علمای آن دیار دید و متوجه اختلاف محیط و اختلاف دیدگاه در موضوع سنت شد، به ناچار فقهی نوین ارائه داد که از فقه گذشتهاش تنها هفده مسأله باقی ماند و در آن افزایش و کاهش پدید آورد. او کتاب الرسالة را آماده کرد و دوباره نزد ابن مهدی فرستاد. ابن مهدی پیشتر آن را به عنوان مقدمهی کتاب «الحجة» خوانده بود. الرسالة این بار مقدمهای شد برای دانشنامهی فقهی امام شافعی که «الأم» نام دارد. شاگردان مصری امام همانند ربیع، بویطی و مزنی آن را از او یاد گرفتند. امروزه این کتاب رواج دارد و شهرت بیشتری نسبت به «الحجة» یافته است که حامل فقه عراقی شافعی بود و با مقدمه و مسائل موجود در خود، از بین رفته است. آنچه از «الحجة» به جای مانده، تنها نظراتی پراکنده است که جهت مقایسه میان فقه قدیم و جدید امام در کتابهایی همانند «المهذب» شیرازی، «المجموع» نووی و دیگر علمای شافعیه گاهی ارائه میگردد. واقعیت امر چیست؟ آیا سنت در تشریع و وضع قانون مستقل هست یا نیست؟
خواهم کوشید این موضوع را بیشتر توضیح داده و با الهام از خدا، برداشت خویش را بیان کنم و از مثالهایی استفاده نمایم که علمای پیشین برای تجویز استقلال سنت در تشریع از نظر عقلی و عملی به آنها استناد و استشهاد کردهاند. معمولا سه مورد را زیاد ذکر میکنند:
۱. تحریم گوشت الاغ اهلی. ۲. تحریم جمع میان زن و عمهاش یا زن و خالهاش در یک نکاح. ۳. تحریم خوردن گوشت پرندگان وحشی.
امام شافعی کوشیده است سنتهایی را به عنوان مثال ذکر کند که تقریبا تمام بخشهای فقه را شامل میشود. به نظر او این سنتها مستقل هستند و در قرآن برایشان اصلی یافت نمیشود، مگر همان اصل کلی اطاعت از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم.
این موضوع در کمیتهی فتوا در دانشگاه الازهر ارائه گردیده است که ـ ان شاء الله تعالی ـ در بخش بعدی به آن خواهم پرداخت.
پانوشتها
---------------------------------------------
[۱]. الموافقات، شاطبی، نقل به اختصار.
[۲]. الرسالة، شافعی، شرح و تعلیق عبدالفتاح بن ظافر کباره، بند ۴۸.
[۳]. الرسالة، بندهای ۵۷۰ و ۵۷۱.
[۴]. الرسالة، بند ۳۱۴.
[۵]. الرسالة، بندهای ۲۹۳ و ۲۹۴.
نظرات